نامکان ها
ازمکان ها تا نامکان ها
...کتاب قبل از این که خوانده شود ،نوشته می شود؛ قبل از این که خود به یک مکان تبدیل شود،از مکان های مختلفی می گذرد :حکایتی که از سفر سخن می گوید همچون خود سفر ازمکان های متعدد می گذرد.این چند گانگی مکان ها ،با نگاه کردن و توصیف کردن مفرطی که ایجاب می کند(چطور می شود همه چیز را دید وهمه چیز را گفت؟) و حس «غربتی » که ازآن ناشی می شود(هر چند که بعداً تسکین می یابد:مثلاً وقتی عکسی را که لحظه ای از سفر را ثبت کرده است شرح می دهد:«ببین ، اونجا، این منم پای پارتنون » ولی اتفاق افتاده است که درخود آن لحظه شخص ازخود پرسیده باشد :«من این جا آمده ام چه کار؟»)بین تماشاگر – مسافر و فضای چشم اندازی که طی کرده یا نظاره می کند گسستی به وجود می آورد که مانع می شود در آن مکانی را ببیند ، و خود را کاملا ً درآن مکان بازیابد،حتی اگر کوشش کند که این جای خالی را با اطلاعات متعدد ومفصلی که راهنماهای سیاحتگری ...یا سفرنامه ها به وی عرضه می دارند پر کند...
«نامکان ها – درآمدی برانسان شناسی سوپر مدرنیته- مارک اُژه»
**************
وئبلاگین زنگینلشدیریلمهسی اوچون دایم یئنیلنمهسینه احتیاج وار. بو ایش اوچون اوخوجولاریمیزین دا یاردیمینا اومید بسلهییریک. اودور کی، اوخوجولاردان کیمین آرخیوینده فلسفهیه عاید هر هانسی ماتئریال وارسا، اونو میلیمیزه گؤندرمهسینی ریجا ائدیریک.
dushunveblagi@gmail.com
dushun.blogfa.com
خبر به دورترين نقطة جهان برسد+++++++ نخواست او به من خسته ـ بيگمان ـ برسد+++++ شكنجه بيشتر از اين؟ كه پيش چشم خودت++++ كسي كه سهم تو باشد به ديگران برسد+++++ چه ميكني؟ اگر او را كه خواستي يك عمر+++++ به راحتي كسي از راه ناگهان برسد، ...++++ رها كني برود از دلت جدا باشد++++ به آنكه دوست ترش داشته به آن برسد++++ رها كني بروند و دو تا پرنده شوند++++ خبر به دورترين نقطة جهان برسد++++ گلايهاي نكني بغض خويش را بخوري ++++ كه هق! هق! تو مبادا به گوششان برسد++++ خدا كند كه ... نه! نفرين نميكنم ... نكند++++ به او (كه عاشق او بودهام) زيان برسد++++ خدا كند فقط اين عشق از سرم برود++++ خدا كند كه فقط زود آن زمان برسد
سلام ایمکانی اولور سا منیم ده سایتیمی اوز وبلاگینده لینک ائده سیز ساغ اولون حسرت ) اوزلم ( www.ozlam.tk
[لبخند][گل]
سلام. لطفا بو وئبلاگین تانیتیمیندا منه یاردیمجی اولون. اسن قالین: http://dushun.blogfa.com
به چشمان پري رويان اين شهر به صد اميد مي بستم نگاهي مگر يک تن از اين ناآشنايان مرا بخشد به شهر عشق راهي به هر چشمي به اميدي که اين اوست نگاه بي قرارم خيره مي ماند يکي هم، زينهمه نازآفرينان اميدم را به چشمانم نمي خواند غريبي بودم و گم کرده راهي مرا با خود به هر سويي کشاندند شنيدم بارها از رهگذاران که زير لب مرا ديوانه خواندند ولي من، چشم اميدم نمي خفت که مرغي آشيان گم کرده بودم زهر بام و دري سر مي کشيدم به هر بوم و بري پر مي گشودم ز یبا بود ، خوشحالم باهاتون آَشنا شدم [گل]
سلام دوست عزيز وب سايت MyTheme.ir (قالب من) راه اندازي شد. در اين سايت جديدترين ، زيبا ترين و بهترين قالب هاي وبلاگ و وب سايت رو مي توني بصورت رايگان استفاده كني. اگه مي خواي وبلاگت جذابيت زيادي واسه بازديد كنندگان داشته باشه پيشنهاد مي كنم حتما يه سر بزن قالب ها رو ببين و انتخاب كن. موفق باشي